“دلنوشته ای برای دختران توانخواه”

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
جمعه - 6 تیر 1399

قلمم هنوز اولین قدم را در وصف دختران توانخواه برنداشته که رو به من می‌کند و عاجزانه می‌گوید: «از نوشتن معذورم بدار که فرشته‌های فولادین در کنارم بیشمارند و من درمانده‌ام که از کدامین نکویی آنها بگویم!» به قلمم حق می‌دهم؛ زیرا هرگاه به جسم نشسته به روی ویلچر، چشمان غرق در تاریکی، گوش‌های خسته از سکوت و دست و پای گریزان از دستور یک دختر معلول می‌نگرد، دایره لغتش را دوباره ویرایش می‌کند تا سرشت پاک، قلب مهربان و لطافت گلبرگ‌ها را برای او بنویسد. آه که ناملایمات در برابر سرسختی و صبوری یک دختر معلول بی‌معناست. این قلم زمانی پی برد تلاش چیست که دوستانی از سنگر دخترانه با کوشش‌های بی‌پایانشان به باور ناشناس‌ها که آنها را ناتوان می‌پنداشتند نه گفتند و نجابت را وقتی شناخت که آنها سختی‌ پوشیدگی با جسمی بیمار را پذیرفتند تا چشم‌های بد را از خود دور کنند. بی‌گانه‌ها نمی‌دانند که لیلی‌های معلول، تمام افسانه‌های عاشقانه را خط می‌زنند تا حقیقتی خواندنی‌تر را از معمای جفت آفریدن آدم و حوا در کنار هم بنویسند.

محمد حشمتی فر”توانخواه دیستروفی عضلانی ”
همراه پرتوان ودوست عزیز

“امور فرهنگی جامعه معلولین بافق”


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۳۵
برچسب ها:

You cannot copy content of this page