نام سراینده را حدس بزنید
ای نگینی ازعقیق برروی خاک
ای که نخلهایت دهدخرمای پاک
تودرقلب کویر وکوههاخوابیده ای
زیرسم اسبان چه گذرها دیده ای
مردمت پای پتین میروندپیش رضا
هم با صفا و هم با رضا هم با سزا
چه بزرگانی درقاضی اش خوابیده اند
چه درشتیها از درشتان اش دیده اند
دومنارداردحرم داداش رضا
سرمه دان دیده اهل صفا
انشعاب به چند شهر دارد راه اهنش
معدن پر بار و کوههای اهنش
وحشی بافقی سینه اش ازمعشوق سوخته شد
اما دهانش از دوست ویارش دوخته شد
هرکه چون وحشی که عاشق میشود.
شعر عشقش رنگ شقایق میشود
بی وفایی یارش باعث شدزشهر رانده شود
ازفراق یارسینه اش سوخت وشعرش پاینده شود
وحشی بافقی ازبرای یارش سینه خویش را دراند
درعوض معشوق از ترس آبرو چون کبوتر اورا پراند
بعضی گویند جاده ابریشم ازاین شهر میگذشت
جاده ای که گور وپلنگان ویوز بودند سلطان دشت
اهنشهر سبز وقشنگش پایدار
روزگار مردمانش همچون بهار
این امامزاده به یادشیعیان شد
اشنا پله های مارپیچ منارش تا پیش خدا
یادم نیست معمارمسجد جامع نامش که بود.
که گوی سبقت ازمعماری مساجد او روبود.
باغ لردو،کوچه کرو،حوض بازو،چهار پرگار
کیش خیراباد،سراستخروقاضیاچون نگار
یادارم کودکی هایم دراین کوچه امیل ومحلات دگر
که قدیم ها خانه های ما باخشت وگل بود وتاق ها سربسر
یاد ارم بچگی درباغ لرد وکوچه های خاکی قلعه
برهنه پای وکودکانه میدویدیم محله تا محله
هرمکان این شهر اهن وفسفات دارد وجب به وجب
سوسوی چغارت ازدور،شب پیداست حتی از پیچ رجب
کناراین شهر هست شهرزیرخاکی که بافت قدیمش دیدنی است.
قصه شیخ محمد تقی،نطقی ومرادی شنیدنی است
شب ازبی کسی پیر مرادقلعه کمی نور داشت
زورخانه هایش از بی مهری، جای ضرب، تنبورداشت
کس نمی داند که این قوری وسماور اهن شهر ازبهر کیست .
فکرکردیدمنقل وقوری وسماور همیشه درتدبیرکیست ؟
کاش جای سماور،تندیس برنزی از وحشی بافقی بود
جای قوری هم تندیس از ملا اسدالله بافقی بود
سلیمانی پیش نمازش مردعلم است و دارالسلام
چون علی بامستمندان هم پیام وهم کلام
وقت تنگی کارگران معادن، کنارانها رفت ونشست
دل وقامتش از برای درد انها ان روز شکست
اسمان بهاباد نزدیکترین اسمان است به زمین.
مردمان این شهرباصفا، مهربان وپیرو دین
دربهاباد کشت خربزه وانگور سیاه وزعفران
دهقانان میکارندومیپرورانند پیر تا جوان
تپه های ماهورهادرکوه بافق باشیب وفراز
چشمه خری وباراف،چشمه ماکو پراز رمز وراز
ازبیشه در بهاباد تا کره قصاب درپیچ درخت.
کوه بافق باصخره های صحب العبورو سنگهای تخت
فاقد رود های دائمی اماباچشمه وتنگ.
اویشن وبنه ودرمنه وتاغ وعروس سنگ.
درقطرم منازل وکوچه ها سنگ در سنگ بردرودیواروکف
پلکانی پرپیچ وخم وباریک واشتی کنان ومستقف
مرضی (1) باشی چو هدهد ای مرغ خوشرنگ وخوش اوازی
خبر به جهان رسانی که ای شهر چقدر مهمان نوازی
1_ مورد پسند ،قابل قبول
اقای بافق فردا
خیلی باحال بود بخصوص پیچ رجب .حدس زدن شاعرش ایده خوبیه والبته خیلی سخته . یک راهنمایی بکنید مثلا شاعر اقا یا خانمه ازکدام محله شهر عزیزمان بافقه . جوانه ووووو واما جایزه هم داره یا نه …….!!!!!!؟؟؟؟